You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
عضو افتخاری گروه ادبیات و هنر
دل نوشته های حسین پناهی
پشت چراغ قرمز
پسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت :
چسب زخم نمی خواهید ؟
پنچ تا ، صد تومن ،
آهی کشیدم و با خود گفتم :
تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم ،
نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو …
——–✮⚝✧✧✧✧⚝✮——–
پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان!
——–✮⚝✧✧✧✧⚝✮——–
میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی!؟
——–✮⚝✧✧✧✧⚝✮——–
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانع اند
و اندکی سکوت…
——–✮⚝✧✧✧✧⚝✮——–
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن!
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن!
شب و روز در چشمان من است
به چشمهایم نگاه کن!
پلک اگر فرو بندم
جهان در ظلمت فرو خواهد رفت!
——–✮⚝✧✧✧✧⚝✮——–