من چه تنهایم، چه دلگیرم، چه غمگین رهگذر
سیر گشتم از جَهان، دریاب ما را رهگذر
کو بهارم؟ کو نگارم؟ کو رفیقی بابِ میل
چار فصلم شد خَزان، دریاب ما را رهگذر
بس که در اطرافِ خود دیدم سَگِ انسان نما
می روم هر سو دَوان، دریاب ما را رهگذر
حیفِ خوبی های من که مانده حالا بی جواب
گشته ایم ما از بَدان، دریاب ما را رهگذر
دستهایم رو به سوی آسمان باشد دراز
در سَحَر وَقتِ اَذان، دریاب ما را رهگذر
ظاهرا چون نارفیقان میزنی خنجر زِ پشت
لحظه ی آخِر اَمان، دریاب ما را رهگذر
سیر گشتم از جَهان، دریاب ما را رهگذر
کو بهارم؟ کو نگارم؟ کو رفیقی بابِ میل
چار فصلم شد خَزان، دریاب ما را رهگذر
بس که در اطرافِ خود دیدم سَگِ انسان نما
می روم هر سو دَوان، دریاب ما را رهگذر
حیفِ خوبی های من که مانده حالا بی جواب
گشته ایم ما از بَدان، دریاب ما را رهگذر
دستهایم رو به سوی آسمان باشد دراز
در سَحَر وَقتِ اَذان، دریاب ما را رهگذر
ظاهرا چون نارفیقان میزنی خنجر زِ پشت
لحظه ی آخِر اَمان، دریاب ما را رهگذر