درود بر شما.
گلستان سعدی - باب دوم - در اخلاق درویشان.
توانگر شتر سوار به او گفت: ((ای تهیدست! کجا می روی؟ برگرد که در راه بر اثر ناداری، به سختی می میری. ))
او سخن شتر سوار را نشنید و همچنان به راه خود ادامه داد تا اینکه به ((نخله محمود )) (یکی از منزلگاهها و نخلستانهای نزدیک حجاز) رسیدیم. در آنجا عمر همان توانگر شتر سوار به سر آمد و در گذشت. فقیر پا برهنه کنار جنازه او آمد و گفت: ((ما به سختی نمردیم و تو بر بختی بمردی. ))
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون روز آمد بمرد و بیمار بزیست
ای بسا اسب تیزرو که بماند