جسد آقای جیمز را یک شب در اتاقش پیدا کردند. اتاق هیچ پنجرهای نداشت و در آن هم قفل شده بود. از چهار نفری که کلید اتاق او را داشتند بازجویی شد:
سوفیا، خدمتکار: «من رفتم که آقای جیمز را صدا بزنم. وقتی دیدم مرده جیغ کشیدم!»
جان، سرپیشخدمت: «وقتی صدای جیغ را شنیدم به طرف اتاق دویدم، چراغ را روشن...