پُشتِ چشمانت مـرا جا میگذاری می روی
روی قلـبِ عـاشقـم، پـا میگذاری می روی
بـارِ دیگر خانـه ام از عشق خـالی می شود
این هـمه مِهـر و وفـا را میگذاری می روی
چشم میبندی به روۍچشمهای خیسِ من
چشـمِ مـن میبارد امّـا میگـذاری می روی
بی بهـانـه مثلِ هـر شب یـادگـارِ عشق را
پُشـتِ بـاغِ آرزوهـا ...